شعر
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم. .
ورطهٔ خون خطر مرد تر از صد مردیم.
گر به سر عشق خمینی بافتد ما را.
دور سید علی خامنه ای می گردیم.
چریک ستاد جنگهای نام منظم شهید چمران
جانم و فرزندانم فدای رهبر
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم. .
ورطهٔ خون خطر مرد تر از صد مردیم.
گر به سر عشق خمینی بافتد ما را.
دور سید علی خامنه ای می گردیم.
چریک ستاد جنگهای نام منظم شهید چمران
جانم و فرزندانم فدای رهبر
رهبر من نور چشمان من است / عشق او آیین و ایمان من است
ذوالفقار حیدری در دست او / طاعتش میثاق و پیمان من است
سیدی از نسل پاك فاطمه / هم ز نسل شیر یزدان من است
در ولایت وارث آل نبی / جانشینی از امامان من است
همچو مه تابد به قلب شیعیا ن / نائب خورشید پنهان من است
در هدایت سوی حق آرد مر ا / این هدایت سمت قرآن من است
دوستانش دوست می دارم همی / دشمن او دشمن جان من است
آنكه مهر او ندارد در وجو د / بی گمان همكیش نادان من است
در سخن چون ابر می بارد به دل / در كویر خشك باران من است
در حضورش موج دریا دیده ام / در كلامش راحت جان من است
در نگاهش غرق دریا می شو م / واژه هایش در و مرجان من است
قلب تارم را صفایی می دهد / جامع فكر پریشان من است
من مرید آن دل وارسته ام / او مراد و پیر عرفان من است
بوی یوسف می دهد پیراهنش / گرچه خودیعقوب كنعان من است
من چو بلبل او چو باغ پر زگل / من چوبرگ او سرو بستان من است
آرزوی دیدنش دارم به دل / در فراقش شهر زندان من است
ای خوش آن روزی كه بینم رهبرم / ساعتی در خانه مهمان من است
هرگز ای یاران دعایش می كنید / شب نمازش ذكر یاران من است
روی خوبش با دو چشمت دیده ای / چهره اش چون ماه تابان من است
غرق دریای تهاجم را چه غم / ناجی كشتی ز طوفان من است
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی / حامی او حی سبحان من است
در امانت او ‹‹ امین ›› انقلا ب / در شجاعت شیر میدان من است
راه او باشد ره پیر خمین (ره) / رهرو راه شهیدان من است
افتخار ما بود ‹‹ سید علی ››/ سرور من جان جانان من است
چون فقیه وعالم است ودین شناس / مرجع تقلید دوران من است
روز ششم ماه تیر از سال شصت / رهبرم جانباز ایران من است
ای خداوندا نگهدارش تو با ش / چون دعای او نگهبان من است
شعر امروزم كه وصف رهبر است / بهترین اشعار دیوان من است
پیروانش نی به پاكستان و هند / درفلسطین است و لبنان من است
قرآن میفرماید: اگر خودتان اهل تشخیص هستید، به همه حرفها گوش بدهید و بهترینشان را انتخاب کنید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17و18) پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند. مثالی بزنم: اگر برقکش هستید، می¬توانید دست به هر سیمی بزنید، وگرنه نباید دست بزنید.
شعر در مورد روز جوان
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی
خوشا با پریچهرگان زندگانی
به وقت جوانی بکن عیش؛ زیرا
که هنگام پیری بُوَد ناتوانی
جوانی و از عشق پرهیز کردن
چه باشد ندانی، به جز جان گرانی
جوانی که پیوسته عاشق نباشد
دریغ است ازو روزگار جوانی
فرخی سیستانی
خورشید دلآرای حسین، ثانی احمد
باشد علیاکبر، گل فرخنده سرمد
همنام علی باشد و بر فاطمه دلبر
این مظهر حق باشد و گل بانگ محمد
نسل جوان را به جهان رهبری
جلوه ی توحید، علی اکبری
هر که هوای رخ احمد کند
در تو تماشای پیمبر کند
***
تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگرگونه در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، در خاک آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجره ها را به خواندن فراخواند و کوچه ها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخره ها و سنگریزه ها، نور جاری کند.
تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگرگونه در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، در خاک آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجره ها را به خواندن فراخواند و کوچه ها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخره ها و سنگریزه ها، نور جاری کند.
تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگرگونه در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، در خاک آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجره ها را به خواندن فراخواند و کوچه ها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخره ها و سنگریزه ها، نور جاری کند.
حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن.
حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان “نه” گفتن.
حجاب آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی زن است.
حجاب تلالو شبنم بر چهره ی زیبای گل است.
حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است.
حجاب تداوم بخش آیه های مهربانی متقابل همسران است.
حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است.
حجاب سپری است قوی در برابر شمشیرهای تهاجم فرهنگی.
حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است.
حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است.
حجاب گامهای بلند انسان در کوچه های معانی است.
وقتی مروارید زیبایی هایت را به صدف حجاب و عفاف می سپاری، خدا تو را آبی می کند. آنقدر آبی که آسمان به تو رشک می برد
حجاب، سپری در برابر رهزنان گوهر عفاف است و موجب کمانه کردن تیر زهرآلود چشم ناپاکان.
دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به “پوشش اسلامی” بزرگترین معلمان اخلاق و پاکی و فضیلتند. آنان که جسم خود را ارزشمندتر از آن می دانند که هر چشمی از آن بهره ببرد، بر مسند والای فضیلت نشسته اند. حجاب، عفاف وشخصیت ومتانت زن را نمودار می کند و او را همچون مرواریدی گرانبها در بر می گیرد.
حجاب، دختران جوان و نوجوان را از طمع شکارچیان هوس حفظ می کند و آنان را در رسیدن به قله ی رفیع نیکبختی یاری می بخشد. دنیا در برابر گرفتن حجاب از زن، چیزی که سعادت و خوشبختی او را تآمین کند، به وی نداده است. دامن پاک حجاب از پلیدی ها پیراسته است.
متن ادبی
تا نام تو برده میشود، چراغ های صلوات، در جان لحظه ها فروزان میشوند. تا فضیلتی از تو گفته میشود، دلها از بوی گل محمدی زنده میشوند. یاد نویدبخش تو، دربهای صبح را به رویِ ما میگشاید. قرآن تو، نزدیکترین راه رهایی است و نهج الفصاحه ات، پاکترین مبحث بندگی.
قرآن، معجزهای است که از دستهای روشن تو به ما رسید و مرهمی شد بر داغهای همه روزه بشریت.
نهج الفصاحه، سرزمین پهناور دوستی است، زمزمه های بهاری گنجشکان بر درخت است که روبهروی لحظات خستگی انسان، قد میکشد.
دنیا، شاداب و جوان میماند؛ اگر سطری از اندرزهای تو را به کار بندد؛ همچنانکه منبر و مسجد و مأذنه از ذکر و نام تو فعال مانده اند.
تو را نشناختیم
یا رسول اللّه صلی الله علیه وآله ، تو را نشناخته ایم و فقط میدانیم که نامت بر همه کائنات ترجیح دارد. چگونه میتوان شعاع دایره خوبیهایت را ترسیم کرد؟ «مدینه» با آن عظمتش، هیچگاه ادعا نمیکند که تو را شناخته است.
چگونه در خیال خام دنیا، رفتاری برای هم اعصار میگنجید؟
یا نبی اللّه صلی الله علیه و آله ! مگر میتوان بر سنت شریف تو بوسه نزد؛ حال آنکه پاسخگوی تمام نیازهای روز است؟! این درست که تو را نشناخته ایم، اما همه هستی ما از احترام به نامت میگوید که بیت بیت، قصیده های روشن در دلها می کاری و نور میپاشی در چشمهای خاک.
یک ذره از گرد گنه ننشسته بریعسوب دین
نور ولای عصمتش در ملک دین تابنده بین
شد حجت رب فلق برد از رسل گوی سبق
حق خلافت چون زحق براو مسلم شد یقین
از قــــــدرت لایـــزالـــــی یــــــزدانــــــی
گـردیــده قــلــوب شـیــعــیـان نورانی
از فــاطــمــه بـنــت اســـد شـــد ظــاهــر
در کـعــبــه وجـــود عـــلـی عـمرانی . . .
.
.
.
سرچشمه ی عشق با علی آمده است
گل کرده بهشت تا علی آمده است
شد کعبه حرمخانه میلاد علی(ع)
کز کعبه صدای یا علی آمده است
.